چکیده در این جستار بر پایۀ مطالعات کتابخانهای و با استفاده از روش توصیف و تحلیل، به نقد محتوای نخستین مجموعۀ شعر «محمدکاظم کاظمی» با عنوان «پیاده آمده بودم» پرداخته میشود و جایگاه ادب مهاجرت در ارتباط با جامعهای که شاعر در آن زندگی میکند و شعر میسراید بررسی میشود.
تاکنون در شکلگیری ادبیات مهاجرت، تنها به دو مؤلفه زمان و مکان توجه شده است. یافتههای این تحقیق ضرورت بازنگری در تعریف این ادبیات را یادآور میشود و نشان میدهد دو شرط ذکر شده با اینکه لازمند، کافی نیستند؛ زیرا با وجود برقراری شرطهای مزبور درباره زندگی این شاعر، باز هم ادب مهاجرت در مجموعۀ شعر فوق شکل نگرفته است. نتایج نشان میدهد با وجود اشارهای که عنوان کتاب به موضوع مهاجرت دارد و توقّعی که شخصیت حساس و دغدغهمند این شاعر مهاجر افغان نسبت به این موضوع در خواننده ایجاد میکند، محتوای شعرهای کتاب مزبور غالباً دربارۀ مضامین مشترک بین جامعۀ مولد شاعر و جامعۀ میزبان یا حتی در باب مضمونهایی است که صرفاً مربوط به جامعۀ میزبان هستند. درباره کاظمی، دلیل این پدیده را میتوان در وسعت ساحت مشترک فرهنگی میان جامعۀ مولد و جامعۀ میزبان شاعر جست.
بهنظر میرسد از مهمترین آنها، آغاز فعالیتهای جدی شاعری کاظمی در ایران، حضور مداوم او در انجمنهای ادبی و بهرهگیری وی از استادان شعر و شاعری کشور میزبان باشد که موجب فاصله گرفتن محتوای اشعار او از ادب مهاجرت شده است و این برخلاف انتظاری است که تعاریف سابق ادب مهاجرت از عامل «مکان» ارائه میدهند.
برای مطالعه متن کامل مقاله در سایت مجله ادبیات دفاع مقدس اینجا کلیک کنید
سلام. این اثر یکی از شعرهای مجموعه شعر دوزبانه Holly Yarns است که انشاءالله بتدریج منتشرش خواهم کرد.
«قاصدک»
چنان که قاصدکیست در پرواز
کمی بالاتر از دستان کودکیام
و من سر به هوا به دنبالش
از حیاط تا دشت تا کوه تا قلّه تا زیرپایم ناگاهان خالی
و چند گام بر فراز درّه
چنان که قاصدکیست در پرواز
From my bilingual poetry collection HOLLY YARNS
that’ll be gradualy published here online
“The Dandelion”
By: Dr. Mehrdad Nosrati Mehreshaer
A dandelion’s in flight
Just a little higher than my childhood hands
I run after it
from the yard to the plain
To the mountain
To the summit
To a few paces over the valley
As a dandelion in flight
در تاریخ ادبیات ملل جهان شواهد متعددی را میتوان یافت که نشان میدهد گاهی پدیدآوران، بهناچار، از بیان مطلب و یا تصریح بر آن، پرهیز کردهاند و حتی اصول زیباشناختی را برای رعایت احتیاط و پوشیدهگویی بهکار گرفتهاند. بر خلاف سانسور که معمولاً بهدلایل مختلف مستقیماً توسط عوامل قدرت بر ادیب و آثار او تحمیل میشود، خودسانسوری بهعلت ملاحظات فردی، اجتماعی، اعتقادی و سیاسی، از جمله تأثیرات سراسربینی، توسط خود ادیب صورت میپذیرد. گاهی شاعران و نویسندگان، بهصورتهای درونمتنی و برونمتنی، خود به اصل وقوع و نیز چگونگی رخداد خودسانسوری بر آثار و یا شخصیت ادبی خویش پرداختهاند. در این تحقیق پس از اشارتی به مفهوم دقیق خودسانسوری ادبی؛ زمینهها و علل وقوع آن؛ مخالفت و موافقتها و خودانگیختگی یا دگرانگیختگی خودسانسوری؛ چگونگی تأثیر سرابینی بر متن ادبی و روش انتقادی پاناپتیکونیسم؛ تلاش شده است تا به این پرسش پاسخ داده شود که نظریات و شیوههای خودانتقادی ادبی به بررسی خودسانسوری در ادبیات چه کمکهایی میکند. تشخیص رابطۀ خودسانسوری با نام مستعار؛ عنوان اثر؛ تاریخ اثر؛ گزینش اشعار؛ ساختار اثر؛ زبان شعر و داستان؛ سامیزدات یا انتشار زیرزمینی؛ مسألۀ امید؛ و نهایتاً؛ رابطۀ خودسانسوری با سرنوشت اثر از جملۀ یافتههاست.
برای مطالعۀ اصل مقاله به سایت مجله شعرپژوهی مراجعه یا اینجا کلیک بفرمایید
نوع مقاله: مقاله پژوهشی
DOI
عاقبت حاجت روا شد دل، خدایا شکر شکر
هم به قدر قطره های هفت دریا شکر شکر
عید میلاد محمد بود و صادق که خدا
داد عیدانه کلید هر دو دنیا، شکر شکر
آن گناهان کاستجابت را به حبس انداختند
شامل عفو الهی شد، خدا را شکر شکر
بیش از آنی که طلب کردم، به من بخشیده است
دست بخشایش گشوده داشت بر ما شکر شکر
درس آموزد به ما با استجابت روز عید
ربط یوم الله و فاقبل رب دعانا، شکر شکر
(دکتر مهرداد نصرتی- مهرشاعر)
برای مطالعه متن کامل مقاله به مجله پژوهشنامه ادب غنایی مراجعه بفرمایید. اینجا:
http://jllr.usb.ac.ir/article_3987.html
چکیده |
خودانتقادی یا نقد خویشتن قسمی از نقد ادبی است که در آن، پدیدآور، در جایگاه منتقد اولیه، اثر، روش، نگرش و یا شخصیت ادبی خویش را تحلیل و بررسی میکند. در عرصۀ ادبیات، نقد خویشتن انواع مختلفی دارد و انگیزههای متفاوتی موجب آن میشود. اگر انگیزۀ خودانتقادی درون خود پدیدآور باشد، «نقد خودانگیخته» و اگر انگیزه بیرون از او باشد، «نقد دگرانگیخته» است. حافظ شاعری است که پیوسته در اشعارش به نقد خویشتن پرداخته است. مطالعۀ آثار او از این منظر، دریچۀ جدیدی را بر روی حافظپژوهان میگشاید. در پژوهش حاضر که مبتنی بر مطالعات کتابخانهای و بهشیوۀ تحلیلی-توصیفی انجام میشود، تلاش شده تا با استفاده از شواهدی که از دیوان حافظ بهدست آمده، انگیزههایی که شاعر را به نقد خویشتن واداشته، بررسی شود. بهنظر میرسد حداقل برخی از اصلاحاتی که حافظ در اشعار خود بهکار بسته و باعث ایجاد اختلاف نسخ در اشعار او شده نیز، حاصل خودانتقادی باشد و این خودانتقادیها بر رفع عیوب آثار، ارتقای متن و افزایش جذابیت اشعار نزد مخاطبان مؤثر بوده است. خودانتقادیهای حافظ هم از نوع خودانگیخته و هم از نوع دگرانگیخته بوده و عواملی مانند وجود کاستی در فحوای سخنان پیشین او و یا اظهار نظرهای سخنناشناسان مدعی موجب آنها بوده است.
|
بسمه تعالی
آهای!
های!
سلام!
منم، مهرشاعر،
صدایم را میشنوی؟
اینجایم!
کمی اینسوتر،
آری، همان جای همیشگی،
پشت سوراخ جنها نشستهام.
مهم نیست که نمیبینیام،
ولی خوب گوش کن!
گذشته گذشته است.
زلزله، سیل و فردا که نوبت حملۀ گاومیشهاست،
همه گذشته است،
اما هنوز چارهای هست.
اینجا،
از پشت سوراخ جنها،
فقط به فریاد میتوانم سخن گفت.
جنها استراق سمع می کنند
و شهابهایم تمام شده است.
اینک، چاره را جز به نجوا نمیتوان.
آهای!
غیب نمیگویم.
-به پیامبران تهمت شاعری میزنند.
به شاعران وصلۀ پیامبری نمیچسبد.-
صدایم را میشنوی؟
آواز یاکریمهای حیات ما
همه این شده:
فرصت نداریم! فرصت نداریم!
های!
آهاااااای!
صدایم را میشنوی؟
هنوز چارهای هست…
اینگاه خود تو بگو که چند سال عمر مرا
پشت این واژه های عریان
دفن کرده ای
***
به آزادی(سوگند)
که پشت محو شدن آخرین واژه پنهانی
جایی که بادتنهاست در حیاط
بی که برگی بر پاییز
یا مچاله ای از شعر من که می رقصد.


ای کاش بال لحظه هایم را نمی بستند
اسب سپید بادپایم را نمی بستند
می ریختم جادوگران را بر ذلیل خاک
با سحر اگر راه دعایم را نمی بستند
از پشت سنگ گور هم آواز می خواندم
با خاک اگر راه صدایم را نمی بستند
از ترس گرگ آسمان افتاده ام در چاه
حاشا برادرها که پایم را نمی بستند
ای چشم بی سو! کوره راهی داشتیم ای کاش
بر میخ دیواری عصایم را نمی بستند
(مهرداد نصرتی مهرشاعر/ از مجموعه تیه/ ۱۳۶۹)